گیمرگروپ|GamerGroup

گیمرگروپ|GamerGroup

گروه گیمر ها
گیمرگروپ|GamerGroup

گیمرگروپ|GamerGroup

گروه گیمر ها

نگاهی به فیلم “آیرن‌من 3″

در هنگام اکران آخرین قسمت از سه‌گانه‌ی بتمن, بیشتر نقد‌های فیلم بر یک نکته‌ی مشترک, هم عقیده بودند. نکته‌ی منفی‌ای که حرف از عدم حضور ابرقهرمان داستان یعنی بتمن در بسیاری از لحظات فیلم می‌زد. و این نقد کاملا هم درست بود. زیرا بتمن تنها سه دفعه در فیلم ظاهر می‌شود و تمام تمرکز سناریو بر روی بروس وین است. این موضوع باعث شد تا خیلی از طرفداران از جمله خود من که با امید دیدن ژانگولرهای او سراغ فیلم آمده بودم ناامید شوم. و بعد از پایان آن به این فکر می‌کردم که چرا اسم فیلم را “بروس وین برمی‌خیزد” نگذاشتند.

الیته باید بگویم که اولین قسمت این سه‌گانه یعنی “بتمن آغاز می‌کند” هم از چنین روندی برخوردار بود. به طوری که ما تا نیمی از فیلم از دیدن بتمن محروم بودیم. اما این موضوع برخلاف “شوالیه‌ سیاه برمی‌خیزد”, به عنوان نکته‌ی ضعفی به شمار نمی‌آید. قسمت نخست داستان تبدیل شدن بروس وین به بتمن را روایت می‌کرد و غیر از این هم نمی‌شد. زیرا باید برای دیدن ابرقهرمان‌مان صبر می‌کردیم. چنین سناریویی در مورد قسمت اول اسپایدرمن هم صدق می‌کند. به شکلی که ما مدتی را برای دیدن پیتر پارکر در لباس ابرقهرمانی‌اش لحظه‌شماری کردیم. اما در قسمت سوم بخش زیادی از زمان فیلم را بدون اسپایدرمن گذراندیم.  

اکنون بعد از این مقدمه باید گفت که آیرن‌من 3 در زمینه‌ی نشان ندادن قهرمانی که ما برای او به تماشای فیلم نشسته‌ایم و خیلی‌ها آن‌ور آب‌ها پول خوبی برای تماشای آن به سینما می‌دهند, بدون‌شک بدترین است. همان داستان “بروس وین برمی‌خیزد” در مورد قسمت سوم آیرن‌من هم صدق می‌کند. چرا که بهتر است آن را “تونی‌استارک 3″ نام‌گذاری کرد. جالب این است که در خیلی از لحظات فیلم ما لباس پیشرفته‌ او را می‌بینیم. اما خودش در درون آن نیست. لباس به صورت کنترل از راه دور آن اطراف می‌چرخد. و یکی نیست بگوید حضور تونی‌استارک در آن است که لباس را برای ما مهم و جذاب جلوه می‌دهد. کسی که داخل لباس است برای ما اهمیت دارد. نه این که لباس جایی دیگر باشد و تونی هم جایی دیگر و با سلاح‌های خنده‌دارش دخل دشمنان را بیاورد!

تم داستانی آیرن‌من 3 بیشتر از دو قسمت قبلی تاریک است. و خیلی کمتر شاهد آن رابرت دونی جونیور شوخ‌طبع هستید و جای او را مردی جدی و سخت گرفته است. از طرفی خط داستانی هم شخصی‌تر از گذشته شده است. بعد از اتفاقات “انتقام‌گیران”, تونی استارک گوشه‌گیر شده و سرش را با اختراعات و لباس‌هایش گرم می‌کند. و البته دچار بی‌خوابی و کابوس هم شده است. در این هنگام است که تروریستی به نام “مندرین” حضور خود را اعلام می‌کند و این وظیفه‌ی آیرن‌من است که در مقابل او بایستد.

مطمئنا اولین سوالی که در ذهن بسیاری از شما جرقه می‌زند, این است که آیا آیرن‌من 3 با انتقام‌گیران قابل مقایسه است؟ خوب. باید گفت که انتقام‌گیران در نوع خودش فوق‌العاده بود. و مطمئنا در تماشای آیرن‌من 3 باید انتظارتان را پایین بیاورید و قیاس‌هایتان را محدود کنید.

از طرفی ربط داشتن این فیلم به خط داستانی انتقام‌گیران به درک حال و روز تونی استارک و  دنیای فیلم کمک کرده و از سویی دیگر, موضوع انتقام‌گیران سبب شده تا داستان دچار مشکلات قابل توجه‌ای شود. برای مثال چرا کاپیتان امریکا و دیگر قهرمانان گروه “شیلد” برای نجات رییس‌جمهور از دستان تروریست‌ها وارد عمل نمی‌شوند؟ این در حالی است که آیرن‌من 3 نام ادامه‌ی فرعی انتقام‌گیران را یدک می‌کشد. و همین موضوع انتظارات را به شکل سرسام‌آوری بالا خواهد برد. و البته پایان احساسی آن را هم نابود می‌کند.

اکشن‌های فیلم که تعدادشان هم خیلی کم است, واقعا فوق‌العاده و جذاب هستند. در این خصوص می‌توان به آن سکانس میخکوب‌کننده‌ی  هواپیما و تلاش آیرن‌من برای نجات مسافرانی که در حال سقوط هستند اشاره کرد. و همچنین نقطه‌ی اوج نهایی فیلم که به زیبایی کارگردانی می‌شود. اما با تمام این‌ها باید گفت که اکشن‌های آیرن‌من 3 در همین جا به پایان می‌رسد. فقط دو صحنه! البته صحنه‌های دیگری هم هستند که تونی به مقابله با دشمنان‌اش می‌پردازد. اما خبری از لباس نیست و این یعنی حذف مهم‌ترین جذابیت فیلم!

شاید با خود بگویید که دیگر زیادی ایراد می‌گیری! اما حقیقت همین است. شما هیچ‌وقت به خاطر پیتر پارکری که با یکی از زورگوهای دبیرستان دعوا می‌کند, عاشق او نشده‌اید. بلکه به خاطر مبارزه‌ی نفسگیر اسپایدرمن با گرین گابلین است که دوست‌اش دارید و پای تماشای فیلم‌هایش می‌نشینید. و همین موضوع هم در مورد آیرن‌من 3 صدق می‌کند.

برای همین هنوز که هنوز است با منطق حذف قهرمان اصلی از بسیاری از لحظات فیلم کنار نمی‌آیم. با این حال آیرن‌من 3 عناصر خوب دیگری هم دارد. از دیالوگ‌های رابرت دونی که هنوز آن طعم تند و تیزی و جالب خود را حفظ کرده‌اند تا همراهی او با پسر بچه‌ای 8 ساله و اتفاقاتی که بین آنها رقم می‌خورد. صدالبته از موسیقی بی‌نظیر فیلم هم نمی‌توان گذشت. برایان تیلور بهترین قطعات این مجموعه را نوشته است و با این کار حسابی مقدار هیجان سکانس‌های اکشن فیلم را به اوج می‌رساند. و همچنین جلوه‌های ویژه‌ی CGI فیلم که در لیست عالی‌ترین و بی‌نقص‌ترین‌ها قرار می‌گیرند.

درنهایت, می‌توان گفت آیرن‌من 3 بدون‌شک طرفداران خود را راضی خواهد کرد. اما می‌توان فیلم را در زمینه‌ی داستان‌سرایی و پرورش شخصیت‌ها همانند یک کپی زشت‌تر از شوالیه‌ سیاه برمی‌خیزد دانست. نویسندگان سعی کرده‌اند با توجه‌ی بیشتر به کسی که داخل لباس می‌رود, دنیای او را نشان دهند. اما در این کار موفق که نشده‌اند هیچ, این مسئله سبب کاهش صحنه‌های اکشن هم شده است. تماشای آیرن‌من 3 مخصوصا در آن 20 دقیقه‌ی پایانی آنقدر جذاب است که ممکن است کاری کند تا اتفاقات اواسط بی‌حال فیلم را به طور کامل فراموش کنید. اما نباید یادتان برود که آیرمن‌ 3 چیز جدیدی به قهرمان مارول و دنیای فیلم‌های ابرقهرمانی اضافه نمی‌کند. هرچند که نمی‌توان تنها به خاطر این دلیل تماشای آن را از دست داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.